• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

اهمیت دعا و مناجات و انس با قرآن و الهام از تعالیم مکتب عاشورا

11 آذر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

مکتب تربیتی عاشورا همواره پا برجای است و برای همگان پیام دارد.دوستداران اهل بیت(ع) و عاشقان امام حسین(ع)،پیوسته آن حضرت را الگو و سرمشق خود قرار می دهند و از ایشان درس زندگی می گیرند. عصر روز تاسوعا،لشکر عمر سعد به سوی خیمه های حسینی حمله ور شد و عرصه را بر یاران امام تنگ کرد.وقتی حضرت اباالفضل(ع)خبر هجوم دشمن را به برادرش داد، امام حسین(ع) فرمود:«به نزد اینها بازگرد و اگر می توانی از آنها مهلت بگیر؛تا امشب را به نماز و راز و نیاز با پروردگار بپردازیم،خدا می داند که من به نماز و تلاوت قرآن عشق می ورزم و دعا و استغفار را دوست دارم.»

عمر سعد پیشنهاد امام را پذیرفت و دستور عقب نشینی داد.امام حسین(ع) و یاران باوفایش آن فرصت را غنیمت شمرده و شب پرماجرای عاشورا را در تاریخ ماندگار کردند و زیباترین صحنه ها را در آن به نمایش گذاشتند.در آن صحرای هولناک که هر لحظه احتمال حمله دشمن می رفت،عاشقان جان بر کف لشکر «توحید»،دور امام حلقه زدند و ضمن اعلام وفاداری خویش،آن شب را به راز و نیاز و تلاوت ایات الهی سپری کردند؛و بدین ترتیب،شبی با قرآن و محفل انس شهدای کربلا برگزار شد.به گونه ای که راوی می گوید:«آن شب،همچون کندوی زنبور عسل از خیمه های حسینی،تا پگاه صبح، صدای قرآن و مناجات به گوش می رسید.»

از برخی تاریخ نگاران نقل شده است که می نویسد :« تهجد وشب زنده داری زینب در تمام مدت عمرش - حتی شب یازدهم محرم- ترک نشد. از حضرت سجاد روایت شده که فرمود : درآن شب عمه ام زینب را دیدم در جامه ی نماز نشسته ومشغول عبادت است.» مرحوم بیرجندی در کبریت احمر می گوید: از برخی مقاتل معتبر از امام سجاد نقل شده که فرمود : عمه ام زینب با تمام مصیبت هایی که براو واردشده بود از کربلا تا شما هیچ گاه نوافل خود را ترک نکرد. نیز روایت کرده که چون امام حسین برای وداع زینب آمد از جمله سخنانی که به او فرمود این بود : « یا اختاه! لاتنسینی فی صلاه اللیل ؛ خواهر جان مرا درنماز شب فراموش نکن.» درباره ی شب عاشورای زینب از کتاب مثیرالاحزان از فاطمه دختر امام حسین نقل شده که درباره ی حضرت زینب می گوید:«واما عمتی زینب ، فانها لم تزل قائمه فی تلک اللیله – ای عاشره من المحرم- فی محرابها تستغیث الی ربها ، وما هدات لنا عین ولاسکنت لنا زفره ؛ واما عمه ام زینب ، پس وی همچنان درآن شب در جایگاه عبادت خود ایستاده بود وبه درگاه خدای تعالی استغاثه می کرد ، ودرآن شب چشم هیچ یک از ما به خواب نرفت وصدای ناله ی ما قطع نشد.» از حضرت سجاد نقل شده که آن حضرت فرمود: « همانا عمه ام زینب ، همه ی نمازهای واجب ومستحب خود را در طول مسیر ما از کوفه به شام ایستاده می خواند ودر بعضی از از منزلها به جهت گرسنگی وضعف نشسته نماز گزارد ؛ زیرا سه شب بود غذایی را که به او می دادند میان اطفال تقسیم می کرد ؛ چون آن مردمان(سنگدل) در هر شبانه روز به ما یک قرص نان بیش تر نمی دادند.

فهرست منابع

*مجلسی ،بحارالانوار،ج 44، ص 391.

*اللهوف علی قتلی الطفوف، فصل دوم،ص 132.

*رسولی محلاتی،سیدهاشم،نگاهی کوتاه به زندگی حضرت زینب سلام الله علیها،قم،موسسه بوستان کتاب(مرکزچاپ ونشردفترتبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،1373،صص25-24

اشتراک گذاری این مطلب توسط وبلاگ ضحی

 نظر دهید »

خانواده حضرت زینب سلام الله علیها

11 آذر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

« فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال ؛ در خانه هایی که خدا رخصت داده قدر و منزلت آن ها رفعت یابد و نامش در آن ها یاد شود . در آن خانه ها هر بامدادان و شامگاهان او را تسبیح و نیایش می کنند . » ( نور ، 36 )

حضرت زینب سلام الله علیها در میان چنین خانواده ای دیده به جهان گشود که همگی تسبیح گوی ذات حضرت حق و از اصلاب شامخه و ارحام مطهره تکون یافته و در عالم تشریع نیز پایه گذاران فضائل اخلاقی و سجایای انسانی محسوب شده اند .

حضرت زینب عالی ترین درس های تربیتی را در خانه پاک پدر بزرگوار خویش آموخته است . همان کسی که برای نسل های آینده برنامه های تربیتی ارائه نموده و راه تربیت صحیح را برای قرون و اعصار روشن کرده است . از جمله در نامه خود به فرزندش امام حسن مجتبی به اساسی ترین اصول تربیتی اشاره نموده است . ( نهج البلاغه ، نامه 31 )

بنابراین حضرت علی علیه السلام در تربیت خانواده ی خود اهتمام ویژه و عنایت کاملی داشته است . بانوی بزرگ کربلا اصول تربیتی چون فصاحت ، بلاغت ، خبر دادن از آینده ، هستی شناسی ، قدرت و عزت نفس ، شجاعت ، بسیاری عقل ، حکمت صحیح در تدبیر امور و اتخاذ بهترین مواضع در برابر رویدادها را در محضر پدر بزرگوار خویش ، امام علی علیه السلام آموخت .

علاوه بر آن از ایمان کامل به خدای متعال ، تقوای الهی ، ورع ، عفت ، حیا و سایر صفات و فضایل اخلاقی آراسته بود .

ارسالی از وبلاگ مدافعین حرم

 1 نظر

عقیله بنی هاشم

11 آذر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

یکی از بارزترین شواهد شخصیت علمی حضرت زینب سلام الله علیها ، مقام عقلانیت و خردمندی ایشان بوده است . همین امر موجب شده تا به « عقیله بنی هاشم ، عقیله الوحی ، عقیله النساء ، سیده العقائل ، عقیله قریش یا عقیله النبوه » متصف شوند . ( بحرانی اصفهانی ، ج11 ، ص948 )

عقیله : ریشه این کلمه عقل است و چون ظرف علم ، عقل است تبیین واژه ی مذکور لازم است . قاموس قرآن در تعریف عقل آورده : « فهم ، معرفت و درک » ( قرشی ، ج5 ، ص 28 )

علمای لغت در ارتباط با معنی عقیله گویند : عقیله کل شیء اکرمه » ( العین ، ج1 ، ص 16 )

ابن منظور در کتاب خویش می نویسد : « العقیله : المراه الکریمه النفیسه ثم استعمل فی الکریمه المخدره ؛ عقیله زنی را گویند که صاحب کرامت و بزرگواری است . سپس این لفظ در مورد بانوی ارجمند و پرده نشین ( حضرت زینب ) به کار رفت . » ( لسان العرب ، ج 11 ، ص 463 )

برگرفته از کتاب منزلت و شخصیت علمی حضرت زینب علیها السلام ص 20 و 21

اشتراک گذاری این مطلب توسط وبلاگ فاطمیون

 نظر دهید »

ام المصائب

11 آذر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

تقدیر چنین بود که حضرت زینب سلام الله علیها از آغاز طفولیت تا پایان حیاتش در دامان مصائب زندگی کند ، از این رو کسی که سیره ی آن حضرت را مورد دقت قرار دهد ، خواهد دید که مصائب و آلام ، زنجیروار از آغاز تا انجام ، زندگی وی را احاطه کرده است .

و البته هر انسانی در دوران زندگی خویش با مشکلات و تلخی ها مواجه است ، حتی سلاطین و صاحبان جاه و مال نیز راهی برای گریز از ناملایمات و مشکلات زندگی ندارند ؛ لذا گفته شده است که : روزگار دو روز است : روزی به نفع تو و روز دیگر علیه تو . ( امام علی علیه السلام ) براستی کیست که همه ی امیال و آرزوهایش محقق شده باشد ، و کیست که یکی از نزدیکانش از دست نرفته و عزیزی از عزیزانش از دنیا نرفته باشد ؟

ولب غیرطبیعی است که انسانی در اقیانوسی از مصائب بزرگ، مانند زینب کبری علیها السلام زندگی کرده باشد ! وی یکی پس از دیگری از آماج شدائد و مصائب سیراب گشت تا جایی که به کنیه ی « ام المصائب » مخصوص گردید .

برگرفته از کتاب یادگار خیمه های سوخته نوشته محمدجواد مغنیه ترجمه علیرضا رجالی تهرانی ، ص74

ارسالی از وبلاگ بشری

 نظر دهید »

حسینی دیگر اما در لباس تأنیث(قسمت نهم)...

11 آذر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

تسلّی دهنده زنده …

کربلا،واقعه ای است که دیگر نباید تکرار شود…زینبم!..اینجا انگار تاریخ تکرار شده…شش ماه کشتن ها،پیروجوان کشتن ها…تکرار شده…همان حدیث که ام ایمن از پیامبر شنید و پدرت در آن زمان که شمشیر بر فرق مبارکش خورده بود آن اواخر آن را برایت گفت وتو با یاد آوری آن حدیث تسلّی دادی امام زمانت را…«…نیروهای خدا آمدند و جسد برادرت را در کربلا دفن کردند و آن سرزمین محل آمد وشد فرشته ها خواهد بود و پرچمی را بر فراز قبر سید الشُّهدا می افرازند که نشانه ای برای اهل حق است …وهرکس به آنجا رود زائر آن سرزمین است و…این حکم خداست و…
ازین پس مردمانی خواهند آمد-مغضوب و ملعون خداوند-که تلاش می کنند این مقبره و نشانه را از میان بردارند اما خداوند راه بر آنان می بندد و ناکامشان می گرداند»
آری،قومی آمدند که هرچه سعی دارند خاموش کنند…یادتو..برادرانت وپدران ومادرت را …نمی توانند و هر روز پیامت پرنگ تر و تعداد اسلام آوردندگان بیشتر می شود…

زینبم! او(ولی فقیه زمانمان) هم از جنس همان مردان است که میشناسد تورا ومی گوید:
« عاشورا،حادثه کربلا،همان جا که خون بر شمشیر پیروز شد،عاملش تو بودی زینب والّا خون در کربلا تمام شد.حادثه نظامی به ظاهر با شکست شما بوده اما آن تبدیل به پیروزی قطعی شد که نشان از منش و نقش تو بود..یعنی زن در حاشیه تاریخ نیست..در متن حوادث مهم تاریخی است..واین فقط مربوط به گذشته نیست وتو نشان دادی که حجب وعفاف زنانه را می توان تبدیل کرد به عزت مجاهدانه ،به یک جهاد بزرگ.
…تو آسیب شناسی …وآن نشان از شخصیت بزرگ و عظمت توست.
تو یک زنی در تاریخ که الگوست برای تمام مردان و زنان عالم…»

(برداشتی از کتاب های آفتاب در حجاب،مصائب حضرت زینب سلام الله،انسان 250ساله)

ارسالی از وبلاگ با ولایت تا شهادت

 نظر دهید »

نابودی زن بی رحم

10 آذر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

در مسیر راه کوفه و شام ، اسیران آل محمد صلی الله علیه و آله به منزلگاهی رسیدند که نام آن « قصر عجوزه » بود ، منظور از عجوزه زنی به نام « ام الحجام » بود این زن که سرشتی ناپاک داشت و از دشمنان کوردل بود ، گستاخی و بی شرمی را به جایی رسانید که کنار سر مقدس امام حسین علیه السلام آمد و بر سنگی چهره ی سری را کشید و آن را خراشید ، به طوری که از آن سر مقدس خون ریخت .

زینب سلام الله علیها با دیدن این صحنه ی دلخراش پرسید : این زن چه نام دارد ؟

گفتند : نام او « ام الحجام » است .

حضرت زینب سلام الله علیها با آه و ناله ی جانسوز آن زن پلید را چنین نفرین کرد : « خدایا ، خانه ی این زن را ویران فرما ، و او را با آتش دنیا قبل از آتش آخرت ، بسوزان »

روایت کننده می گوید : سوگند به خدا هنوز دعای زینب سلام الله علیها به آخر نرسیده بود که دیدم قصر ویران شده ، و آتشی در آن قصر ویران شده روی آورد و همه ی آنچه را در انجا بود با آن زن سوزانید و به خاکستر تبدیل کرد و سپس باد تندی وزید و همه ی آن خاکسترها را پراکنده ساخت و دیگر نشانه و اثری از آن قصر باقی نماند .

برگرفته از کتاب 200 داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب سلام الله علیها ، نوشته عباس عزیزی ، ص 178

اشتراک گذازی توسط وبلاگ یوسف زهرا

 نظر دهید »

نماز شب زینب سلام الله علیها در شام غریبان

10 آذر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

ایمان حضرت زینب سلام الله علیها ، آن ایمان صحیح و کاملی است که صاحب آن در تحت هر شرایطی از اطاعت و فرمانبرداری خدا و رضایت و خوشنودی او منصرف و منحرف نگردد . و آنچه کاملا دلالت بر این حقیقت دارد ، قیام زینب سلام الله علیها به پیشگاه خداوند متعال در شب یازدهم برای نماز شب است ، و حال آنکه مردانش بدون سر بر روی زمین افتاده و خاک ها بر بدن های بی سر آنان نشسته ، و زنان و اطفال نیز از اطراف و اکناف مشغول به گریه و زاری بوده و در دهشت و حیرت بسر می بردند ؛ و از طرفی لشگر دشمن از تمامی جوانب او و اسیران را احاطه و محاصره کرده بودند .

نماز زینب سلام الله علیها در چنین لحظه ای مانند نماز جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد الحرام بود که مشرکین از اطراف با سنگ آن حضرت را زده و در حالت سجده شکمدانه گوسفند به سر آن جناب پرتاب می کردند .

نماز زینب سلام الله علیها در چنین شرایطی ، ماند نماز پدرش امیرالمومنین علیه السلام در قلب معرکه ی صفین ، و مانند نماز برادرش سیدالشهداء در ظهر عاشورا بود ، در حالی که تیرها و نیزه ها از هر سو بسان سیل به طرف ایشان گسیل می شدند .

نماز حضرت حضرت زینب سلام اله علیها در شب یازدهم محرم ، در حقیقت تشکر از خدا بود به خاطر آن نعماتی که حضرت حق به او ارزانی داشته است .

آری ، زینب سلام الله علیها همه ی این حوادث و مصائب را نه نقمت بلکه نعمتی می داند که خداوند متعال خاندان نبوت را از سایرین مخصوص گردانیده است . و اگر به خاطر مصائب و یا نعمات نبود هرگز خاندان پیامبر در پیشگاه الهی در نظر مردم این قدر دارای مقام و منزلت نمی شد .

برگرفته از کتاب یادگار خیمه های سوخته ، نوشته محمد جواد مغنیه ، ص 81و 82

به اشتراک گذاشته توسط وبلاگ فاطمیون

 نظر دهید »

آموزش تفسیر حضرت زینب سلام الله علیها

10 آذر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

آموزش قرآن کریم و تفسیر آن به زنان کوفه توسط حضرت زینب سلام الله علیها در تاریخ ثبت شده است . جمعی از مردان کوفه نزد امیرالمومنین علیه السلام آمده و گفتند : « اجازه بده زنان ما نزد دخترت بیایند و معالم و معارف دین و تفسیر قرآن را از آن حضرت یاد بگیرند »

حضرت علی علیه السلام اجازه فرمود و بانوی عالمه ی غیرمعلمه شروع به آموزش تفسیر به زنان نمود .

خدا می داند که چه تعداد از زنان کوفه در طول چهار سال یا بیشتر در درس آن حضرت حاضر شدند .

روزی امیرالمومنین علیه السلام وارد خانه شد و شنید که دخترش زینب به شکل خاصی حروف مقطعه ی ابتدای سوره ها از جمله حروف ( کهیعص ) که در ابتدای سوره مریم نازل شده است را برای زنان کوفه تفسیر می کند . بعد از اتمام درس ، حضرت علی علیه السلام نزد دخترش حضرت زینب سلام الله علیها رفت و فرمود : « ای نور چشم من ! آیا می دانی که این حروف رمزی درباره ی وقایعی است که در سرزمین کربلا بر تو و برادرت حسین وارد خواهد آمد ؟ » ( محلاتی ، 1349 ، ج3 ، ص57 )

برگرفته از کتاب منزلت و شخصیت علمی حضرت زینب سلام الله علیها ، نوشته منیره سادات کامرانی ، ص 57و58

به اشتراک گذاشته شده توسط وبلاگ کوثر

 نظر دهید »

علاقه ی خواهر و برادر

08 آذر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

علقه ی محبت میان حضرت زینب سلام الله علیها و برادرش امام حسین علیه السلام

روابط محبت آمیز و علقه ی محبت بین برادر و خواهر از همیشه ی تاریخ وجود داشته تا آنجا که این علاقه ، ضرب المثل محبت و دوستی میان دو نفر شده ، که وقتی علاقه ی آنان به یکدیگر شدید شد می گویند : این دو مانند دو برادر یا برادر و خواهر به هم علاقه دارند .

لکن ، روابط محبت آمیز حضرت زینب سلام الله علیها و حضرت امام حسین علیه السلام در اوج قرار داشته و در نوع خود ممتاز بوده است ؛ مبالغه نخواهد بود اگر بگویم : در دنیا برادر و خواهری را نمی توان یافت که پیوند برادر و خواهری و رشته های علاقه و محبت به مانند این برادر و خواهر آنها را به هم پیوند داده باشد .

هر کدام از این برادر و خواهر در عرصه ی محبت خالصانه و پیوند قلبی با دیگری گوی سبقت از سایرین ربوده اند .

و چگونه چنین نباشند که این خواهر و برادر در یک دامان پرورش یافته و از یک ریشه منشعب گردیده اند .

اما این علاقه و محبت تنها برخاسته از عاطفه ی خویشاوندی نبوده است بلکه هر کدام از این دو بزرگوار عارف به بزرگی ، کرامت ، جلالت قدر و عظمت شأن دیگری بوده اند .

برگرفته از کتاب زینب کبری ، از ولادت تا شهادت نوشته علامه سیدمحمدکاظم قزوینی ، ص 57 و 58

ارسالی از وبلاگ علمدار

 نظر دهید »

حسینی دیگر اما در لباس تأنیث...

08 آذر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

حسینی دیگر اما در لباس تأنیث…

حسینی دیگر اما در لباس تأنیث…
تو دل را برده ای و عزیز شده ای…تو در بازی کودکی ات،اعتراف بزرگی کردی…ودر زمان خودش جامه ی عمل به آن پوشاندی…وقتی که تو تازه زبان گشودی وپدر به تو اعداد یاد می داد و گفتی یک و پدر گفت بگو دو دخترم!…این را سه بار تکرار کرد و تو بازبانی شیرین کودکانه گفتی: پدر زبانی که یک گفته با دو دمسازی نمی کند…
شاید ازینجا شروع شد…بریده شدن تو از تمام تعلقات دنیا…از تمام دو های دنیایی..ازهمان اعترافت…از آنجا تو آماج بلاها شدی…تو مثل جدّت دل خدا را بردی…دل عزیز خدارا بردی…وعزیز شدی…
خواست خدا بود که تو بمانی واو…از همان یک اعترافت…
توزینت پدری…توهمانی که پیامبر خوابت را تعبیر کرد وگریست…خواب دختر پنج،شش ساله…خواب دیدم…باد تندی وزیدن گرفت که دنیا را تاریک کرد و من از شدت باد در پناه درخت بزرگی جا گرفتم…که ناگاه آن درخت بزرگ در اثر فشار سخت باد از جا کنده شد،خود را به درخت دیگر رساندم که شاخة همان درخت بود..باز تند باد سخت آن را هم از جا کند پس از آن به شاخة دیگر آن درخت پناه بردم آنهم شکست آنگاه به دو شاخه ی باقیمانده پناه بردم،آنها هم یکی بعداز دیگری در اثر تند باد حوادث از بین رفتند که از شدت اضطراب از خواب بیدار شدم…
رسول خدا بعداز پایان حرفت گریه کرد و گفت:دخترم!آن درخت بزرگ من هستم که از میان شما میروم و شاخه ی اول آن،مادرت فاطمه و شاخة دوم پدرت علی است ودو فرع دیگر،برادرانت هستند که با نبود آنان جهان تیره و تاریک می شود…تودر همان سن کم،آماج بلا ها شدن را برای عزیز شدن شنیدی…تو باید ساخته می شدی برای روزی…تو باید با دیدنِ ،رفتن عزیزانت ساخته می شدی…
تو همان بودی که دیدی بعداز رحلت پیامبر، مادرت چه کشید…آنقدر گریست که گفتند یا شب گریه کن و روز آرام باش یا روز گریه کن وشب آرام باش….برایش بیت الاحزان ساخت…تو دیدی خانه نشین شدن پدرت را…
تو دیدی شبانه رفتن مادر وپدرت به در منزل انصار را…تو دیدی آتش کشیدن در خانه را بین در و دیوار ماندن مادرت را …تو شنیدی یاابتاه یا رسول الله گفتن مادرت را..تو دیدی سیلی خوردن مادرت را…تو در آن میان دیدی مادر جانش را برای علی،ولی زمان،برای ولایت،برای احقاق حق فدا کرد…تو دیدی شهادت برادر را آن وقت که مادر گفت:فضّه!مرا دریاب…فرزند در رحمم…محسنم کشته شد…تو دیدی ریسمان بر گردن پدر کشیدند وشمشیر بالای سر پدر گذاشتد تا بیعت بگیرن از او…مادر دستتان را گرفت و تصمیم گرفت کنار قبر پدرش رود و نفرین کند که علی پدرت نگذاشت…تو دیدی خطبه خواندن مادرت را برای گرفتن حقش…برای فدک…تو خشنودی مادر را دیدی زمانی که چشمش به تابوتی که اسماء ساخت افتاد…خشنود بود چون باآن تابوت زن یا مرد بودنش معلوم نبود…حتی در آن زمان هم نگران بود که مبادا بدنش دیده شود…
تو این هارا دیدی و شدی دختر همان مادر…همان پدر…ماندی با ولایت…ماندی ودفاع کردی…تو به وصیت مادرت عمل کردی…دخترم!از دو برادر جدا نشو وبعداز مادر برایشان مادری کن…تو دیدی کفنی بالیل و ادفنی بالیل و غسلنی بالیل مادرت را…تو دیدی …وقتی سی سال داشتی،جنگهایی که بر پدرت تحمیل شد وتحقیر علی در جنگ جمل را…تو تاب نیاوردی و با حالتی غضبناک راه را شکافتی و وقتی درست مقابل حفصه قرار گرفتی پوشیه را برداشتی و گفتی :راست گفت پیامبر که کینه موروثی است.ای دختر عمر!که اکنون با دختر ابوبکر همدست شده ای برای کشتن پدر من.قبل از این نیز پدرانتان همدستی کردند برای کشتن پیامبر اما خدا پیامبرش را از مکر خاندان شما آگاه و کفایت کرد.از قتل پیامبر ناکام ماندید و اکنون کمر به قتل وصیّ و برادرش بسته اید…شرم کنید…و همین آیه قرآن برای شما کافی است…اگر شما دو تن (حفصه و عایشه) باهم،علیه او اتفاق کنید باز خدا نگهبان او است و جبرئیل ومردان صالح و فرشتگان حق،مدد کار اویند.
تو دیدی پدرت در اواخر عمرش خانه هرکدام از شما هرشب افطار می کرد…تو دیدی ضربت شمشیر ابن ملجم ملعون بر فرق پدرت را…پدر به تو از اسارتت خبرداد …مصائب کربلا را برایت در کهیعص تفسیر کرد…تو دیدی دو انتهای جنازه را حسن و حسین گرفته و دو سوی پیشین جنازه بر دوش دیگری حمل می شد و پیکر پدر همان جایی فرود آمد که روی آن نوشته بود:این مقبره را نوح پیامبر کنده است برای امیرمؤمنان و وصی پیامبر آخر الزمان…آنگاه شنیدی صدایی تورا تسلیت داده…اما در این مصیبت آغوشی جز آغوش حسین تورا آرام نمی کرد…تو باز هم دیدی منافقان حمله بر حسن بردند وخنجر بر رانش زدند و تو پرستار امام شدی… برادرت حسن،در پیمان صلح با معاویه گفت سبّ ولعن خطبا روی منبر بر پدرت را بردارند…وچه سخت بوده برتو لعن پدر شنیدن…برادرت حسن،با آن زهری که جُعده داد مسموم شد تورا صدا زد:زینب!اما به محض با خبر شدن از رسیدنت طشت را پنهان کرد تا تو اندوه نبینی…تو دیدی جنازه برادر ،آماج تیرهای مروان و عایشه شد…وتو همچنان مثل کوه ایستاده بودی و صبر در برابر تو زانو می زد…باز هم تسلّی تو آغوش حسین بود…از علاقه تو وحسین،فاطمه به پیامبر خبرداد و پیامبر آه کشید و گریست…حسین چه احترامی تورا می کرد…تمام قد برایت می ایستاد…وتو شرط ازدواجت را بودن با حسین کردی هرجا که برود بروم…
وتو وخواهرت چه با شکوه دراین سفر بودید و مردان شما را همراهی می کردند و با احترام…عباس و دردانه های بنی هاشم شمارا کمک می کردند تا سوار بر محمل ها شوید…اما این سفر را به خاطر داشتی و…تو،عون و محمد راهم با خود آوردی و گفتی اگر بناست جنگ شود شما برای همچنین روزی به دنیا آمده اید…اصلاً دلیل آفرینشتان همین بوده…همراهی برادرم…فدایی او…وتو یک به یک دیدی شهادت مردان را…مسلم بن عقیل،هانی بن عروه و…
شنیدی از زبان دل دارت خبر دادن از شهادتش رادر عصر تاسوعا زمانی که لشکر ابن سعد حرکت کردند و تو رفتی به برادرت خبر دهی… و برادرت یک شب را برای عبادت وراز و نیاز مهلت گرفت…اماتو خوب می دانستی که این مهلت برای چه بود؟ هم این که حسین عاشق نماز است واینکه اگر شب پایان همه چی بود،کربلا ،کربلا می شد؟وتو بازهم از حجت خدا روی زمین پرستاری کردی…شب عاشورا از سجاد…شاید بشود گفت تو اینجا از شدت غم بی تاب شده بودی زمانی که برادرت می خواند:یا دهرُ افٍّ لکَ خَلیل…
رو به حسین کردی وگفتی آیا اصحاب خود را امتحان کرده ای،من ترس آن دارم که هنگام خطر تو را تنها گذارند…سوگند به خدا آزمودم زینبم!آنها همچون اشتیاق کودک به سینه مادرش،به مرگ اشتیاق دارند..نافع که پشت در خیمه در انتظاربرادرت بود وقتی سخنت را شنید گریه کرد و به حبیب بن مظاهر گفت…آمدید…همة تان …برای دلگرمی و قوت قلب زینب و بانوان حرم…سوگند خوردید…ماتا آخر ایستاده ایم….
آن شب به پایان رسید…روز عاشورا حسین هنوز امید هدایت این قوم را داشت…موعظه شان کرد تا عذری برایشان نماند وحق را ادا کرده باشد…
تو تمام این هارا دیدی و حسین هنوز بود…آغوشش بود برای تسلّی قلب تو…تو دیدی شهادت برادرزاده ها و برادرهایت را،پسرعموهاو فرزندانت را شهادت تمام مردان را شهادت عباس،علی اکبر،علی اضغر را تو دیدی تیر سه شعبه را…چه کسی در کوفه وشام تورا سوار بر کجاوه کند باشکوه؟
تو دیدی حمله شمر ملعون را به طرف خیمه…وداع باپدر را تو دیدی…ندای پدر برای حفاظت از پسررا شنیدی…تو دیدی وداع برادرت با اهل بیتش را…تو گفتی مهلاً مهلا را…تو به وصیت مادر بازهم عمل کردی…بوسه بر گلوی برادرت را…
همان زمان که تو نیاز داشتی به آغوش حسین…ظهر عاشورا…دست حسین برقلب تو….نمی دانم چه کرد…زینبی دیگر…نه…بلکه همان حسین در لباس تأنیث شدی…
برای یافتن حسین بوی حسین برای تو کافی بود اما کو آن انگشتری وانگشتش ، کو آن لباس کهنه برادرت،…تو دیدی شهادت حسین را…همان کس که آغوشش ملجأ آرامش وتسلّی تو بود…فریاد زدی…وای برتو ای عمربن سعد…ابوعبدالله را می کشند و تو می نگری؟آیا مسلمانی در این میان نیست؟…تو بااین حرف ها،اشک هم می ریزی عمر!…چه فایده…
تو دیدی پیامبر را در قتلگاه برادرت…اما تو را مجنون خواندند…آری آنان که درک ندارند این را چه باور کنند…تو دیدی برادرت را اما بدون سر…بعداز آن چه شد زینب؟…عمر گفت:بیایید بیرون واسیر شدید و تو در جواب عمر سعد گفتی ما به اختیار خود بیرون نمی آییم …دستور به آتش زدن خیمه هارا داد…تو حتی آنجاهم از ولی خود امام خود دستور می گرفتی…تو رو به سجاد کردی و گفتی خیمه ها را آتش زدند چه کنیم ای یادگار گذشتگان و پناه باقیماندگان…گفت:علیکنَّ بِاالفرار….
تو اگر نبودی ای زینت پدر…امامی نبود…زمین از حجت خالی نباید بشود…تو خود را سپر امام کردی در برابر هجوم شمر…تو اگر نبودی و تسلّی نمی دادی سجاد را…تو اگر نبودی…کربلا نبود…کربلا بی تو کربلا نمی شد…تو مادر بودی،پدر بودی،برادر بودی،پاسبان حرم بودی،تو از آن پس همه کس شدی تو مدافع حریم شدی…تو ششمین نفر از پنج تنی!تو همانی که شش معصوم را دیدی…تو همان شدی که مادر وپدرت بودند…پدرت جانش را کف دست گرفت ودر بستر پیامبر خوابید و مادرت جانش،فرزندش را فدای پدرت کرد…تو ولی شناس و یکه شناسی از جنس همین هایی…
هرآنچه که بعداز تو بیاید تمثیلی از توست…تو همانی که در تمام این مدت حتی یک نماز شبش ترک نشد
فقط نمی دانم …شب یازدهم چه شد…تو…نشسته خواندی اش…قامتت خم شد و مویت سفید شد…تو همانی که بوسید جایی را که پیامبر نبوسید…حلقوم بریدة برادرت…
سخنت با حسین چه بود…وداع با بدن بی سر حسین، برادرت….برادرم!آرام دلم!هرجاکه تازیانه ها کودکان و زنان را در می یافتند من مانع می شدم و محافظ آنها بودم…اکنون کمرمن و چهره من است که سیاه شدند…اگر هزار هزار هم بودم هم فدای تو و….
چه دلبی می کنی زینت پدر ….تو اگر نبودی که هیچ چیز جای نمیگرفت و نبود….تو خود تشنه تر از همه بودی…تو مثل مادر آن هنگامه ها،ازاین خیمه به آن خیمه می رفتی و مراقبت می کردی…باآن پوشش کامل درآن گرمای آن سرزمین…فقط یک چیز می تواند تورا اینگونه محکم کند…عهدت…وفایت…عشقت…
خون از سرت آمد زینبم؟…آری تو هم یک زنی پراز احساسات زنانه…چطور سر برادر را جدا از بدن ببیند آن هم برسر نیزه…هرچقدرهم که کوه باشی بازم تو یک زنی پراز عاطفه آنهم ازین [اندان…سرت را به چوبة محمل کوبیدی!…
تورا به اسارت می بردند…تو خود همه را سوار بر مرکب می کردی اما چه کسی تورا…؟یادت هست سفرت از مدینه….دردانه های بنی هاشم،همراهی زنان را…تورا آنگونه که شایسته بودی سوار بر کجاوه می کردنداما حالا در میان این همه نامحرم…اما همان یک…خدا…نمی تواند زینبش را در این حال ببیند…ببین که چگونه برایت رکاب گرفته…بگذار دشمن گمان کند تو پا بر فضا گذاشته ای …دست به هوا داده ای…دشمن چه می فهمد این امداد را…زمانی که خدای آنان هوس است…چه می فهمد غل و زنجیر برچه کسانی بسته اند…
کوفه تورا یاد چه می اندازد دختر علی…چه بلایی بر مردم اش نازل شده که هلهله می گویند وآذین بسته اند وشمارا به تماشا نشسته اند…آیا این همان جایی نبود که تو قرآن تفسیر می کردی برای مردمش…همانجاکه تو را عقیله می دانستند و روی تو سرودست می شکستند و تورا عالمه غیرمعلمه می دانستند…چه شد…شمارا خارجی خواندند…نه آن خارجی که ازین شهر خروج کرده بلکه خروج کرده از دین وبیعت…خطبه ات در کوفه…انگار خود علی بود…با همان لحنی مردم را خواندی که پدر خواند…ای اهل کوفه!ای اهل خدعه و خیانت وخفّت!….گریه می کنید؟! اشک های تان نخشکید…مَثل شما مَثل آن زنی است که پیوسته رشته های خود را به هم می بست و سپس از هم می گسست…وای بر شما!چه بد توشه ای پیش فرستاده اید…گریه می کنید؟! براستی که شایسته گریستنید…
با کلامت قیامت را برپاکردی..اهل نار و جنّت راجدا کردی…
آیا تو همان زینی…چه با صلابت و استوار سخن گفتی…دست حسین برقلب تو چه کرد…تو انگار تمام آن اندوه و داغ هایت را در کلامت آوردی و مثل یک تیر رها کردی…
به دارالاماره نزدیکتر می شدید…سر حسین پیش از شما در آنجا در طشتی بود…ابن زیاد با چوبی که در دست داشت بر لب و دندان حسین می زد می خندید…می گفت چه زود پیر شدی حسین!امروز تلافی روز بدر!
تمام نقشه هایش نقش بر آب شد…با سخنانتان…تو زینب با سخن با صلابت و استوار تدارکات آن مجلس را کوبیدی…ابن زیاد که گفت چگونه دیدی کار خدا را با برادرت حسین؟! وتو پاسخش دادی…جز خوبی و زیبایی هیچ ندیدم…اینان قومی بودند که خداوند،شهادت را برایشان رقم زده بود،پس به سوی قتلگاه خویش شتافتند.به زودی خداوند تو و آنان را جمع می کند وبه داوری می نشیند…مادرت به عزایت بنشیند ای زادة مرجانه!ابن زیاد زورش به تو نرسید سراغ سجاد می رود،رو به او می کند و می گوید تو کیستی؟
من علی فرزند حسینم!
مگرعلی فرزند حسین را خدا نکشت؟ سجاد گفت من برادری به همین نام داشتم که…مردم !اورا کشتند؟ابن زیاد گفت نه،خدا اورا کشت
سجاد به کلامی از قرآن این بحث را فیصله داد:خداوند هنگام مرگ جان انسان ها را می گیرد.
ابن زیاد دستور می دهد که ببرید و گردنش را بزنید که تو از جا بلند می شوی…دستهایت را سپر می کنی وچتر می کنی بر سر سجاد…وفریاد می کشی بس نیست خون هایی که از ما ریخته ای…برای کشتن او باید از روی جنازه من بگذری…سجاد رو به تو می گوید:عمه جان!آرام باش بگذار من سخن بگویم و فریاد می کشد:مرا از قتل می ترسانی؟!تو هنوز نفهمیده ای که کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت خاندان ماست؟!….

شمر راهت را طولانی کرد و از جای شلوغ گذراند…آن جا که کوفه بود و روزی پدرت امیربود آنطورشد…اینجاکه شام است وناف دشمن به آن بافته شده ،باتو چه خواهند کرد….سرها بر نیزه یک به یک منازل را طی می کردید…به حَران که رسیدید سر بریده حسین آیة و سَیَعلمُ الذین ظَلَموا أیُّ مُنقلب یَنقلبون خواند و یحیی یهودی را مسلمان کرد…حکمت قرآن خواندن های سر حسین…برادرت با کلامش حتی درآن حال …منقلب می کرد ومهدی بود…
به محض ورود به مجلس سجادت رو می کند به یزید و با لحنی از شکوه و توبیخ می گوید:ای یزید!گمان می کنی که اگر رسول خدا مارا در این حال بیند چه می کند؟مجلس با این کلامش منقلب شد…بحث ها ادامه می یابد و تو از جا بر میخیزی و گریه ها را خاموش می کنی! و می گویی:ای یزید!
خیال کرده ای با اسیر کردن ما و این سو آن سو کشاندن ما، مُلک ها را به سیطره خود درآورده ای؟!…کجا بااین شتاب!؟آهسته تر یزید!ای فرزند آزاد شدگان به منّت!ای ابن الطُّلقا! آیا این عدالت است که زنان و کنیزانت در پشت پرده باشند و دختران رسول الله اسیر وآواره؟!حجابشان را بدری و آنان را به این شهر و آن شهر ببزی و همه به آنان چشم بیاندازند؟
تو که در عداوت به ما با چشم خشم وکینه وبغض می نگری و می گویی کاش پدرانم بودند ودست مریزاد میگویی به خودت!وبی شرمانه بر لب و دندان اباعبدالله چوب می زنی!چرا نگویی چرا نکنی؟تویی که جراحت را به انتها رساندی…اگر اکنون غنیمت تو هستم به زودی غرامت تو خواهم شد…و ملجأمن خداست و شکوه گاه من اوست.به خدا سوگند تو نمی توانی ریشه مارا بخشکانی و وحی مارا نمی توانی بمیرانی و دوره مارا نمی توانی به سر برسانی و ننگ این حادثه را نیز نمی توانی از خود برانی..عقلت محدود و منحرف است وایام حکومتت کوتاه ومعدود ومطرود…
اینهارا می گویی محکم وباصلابت و مینشینی…چنان به خاک مالیدی شان که حرفی باقی نگذاشتی…تو محکم شدی …زینب شدی برای این لحظات که بگویی…و به حیرت درآوری تمام مخلوقات را…تو با خطبه هایت و روشنگری هایت رآس الجالوت عالم بزرگ یهود را مسلمان کردی…تو گذاشتی اش و امدی دختر برادرت را…شهادتش را دیدی زمانی که سر برادر را در طشت در خرابه شام برایش آوردند…
وتو اکنون پیام کربلا راباید به مدینه برسانی…به زنان مدینه بگویی…شهادت مولایشان چه مظلومانه ودر غربت بود…آری به سوی مدینه رو…بر روی قبر پیامبر بگو تمام درد ودل وغم ها ورنج هارا…خبر شهادت برادرت را…آری یا جداه…من ماندم تنها با خدا…همان یک…خوابم را تعبیر کردی و به چشم آن را دیدم …

اما زینبم…مردانی از جنس همان مردانی که دل تورا در شب عاشورا قرص کردند و گفتند ماتا آخر ایستاده ایم هنوز هستند…از تو الگو گرفتند و از حریم تو دفاع می کنند و می گویند تا ما هستیم نمی گذاریم تو ای زینب رنگ اسارت را دوباره ببینی و بچشی…این مردان از دامن زنانی به معراج می روند…زینبم!بعداز تو هر آنکس که بیاید از تو الگو گرفته…تو خود تفسیر عشق و صبری…تو خود تفسیر آیةاوفوا بالعقودی…تو از عشقت از جانت برای ولای برای اثبات حق برای کلمة توحید مایه گذاشتی با زبانت با دلت با عملت…آنجا که خطبه خواندی آنجا که قلبت را با دست حسین همراه کردی آنجا که فرزندانت را فدا کردی…گفته هایت را گفتی،در همان میان خطبه هایت…به هوش بودن را گفتی…با ولایت ماندن را گفتی…تو درآن گرمای طاقت فرسای آن سرزمین باآن پوشش بودن را گفتی…وآن دوندگی ات وتشنگی وگرسنگی ات…نماز شبت،نماز اسارتت را نشسته خواندنت…تو به ما فهماندی حواسمان نباشد…نشسته نشسته های صاحب عزایمان زیاد می شود…همان که تو را واسطه کرد و گفت:خدارا به عمه جانم زینب قسم دهید تا امر فرج مرا نزدیک کند.همان که آخرین خورشید ولایت و از حسین توست…نسل ادر نسل …حواسمان نباشد…کربلاها زیاد می شود…
کربلا،واقعه ای است که دیگر نباید تکرار شود…زینبم!..اینجا انگار تاریخ تکرار شده…شش ماه کشتن ها،پیروجوان کشتن ها…تکرار شده…همان حدیث که ام ایمن از پیامبر شنید و پدرت در آن زمان که شمشیر بر فرق مبارکش خورده بود آن اواخر آن را برایت گفت وتو با یاد آوری آن حدیث تسلّی دادی امام زمانت را…«…نیروهای خدا آمدند و جسد برادرت را در کربلا دفن کردند و آن سرزمین محل آمد وشد فرشته ها خواهد بود و پرچمی را بر فراز قبر سید الشُّهدا می افرازند که نشانه ای برای اهل حق است …وهرکس به آنجا رود زائر آن سرزمین است و…این حکم خداست و…
ازین پس مردمانی خواهند آمد-مغضوب و ملعون خداوند-که تلاش می کنند این مقبره و نشانه را از میان بردارند اما خداوند راه بر آنان می بندد و ناکامشان می گرداند»
آری،قومی آمدند که هرچه سعی دارند خاموش کنند…یادتو..برادرانت وپدران ومادرت را …نمی توانند و هر روز پیامت پرنگ تر و تعداد اسلام آوردندگان بیشتر می شود…

زینبم! او(ولی فقیه زمانمان) هم از جنس همان مردان است که میشناسد تورا ومی گوید:
« عاشورا،حادثه کربلا،همان جا که خون بر شمشیر پیروز شد،عاملش تو بودی زینب والّا خون در کربلا تمام شد.حادثه نظامی به ظاهر با شکست شما بوده اما آن تبدیل به پیروزی قطعی شد که نشان از منش و نقش تو بود..یعنی زن در حاشیه تاریخ نیست..در متن حوادث مهم تاریخی است..واین فقط مربوط به گذشته نیست وتو نشان دادی که حجب وعفاف زنانه را می توان تبدیل کرد به عزت مجاهدانه ،به یک جهاد بزرگ.
…تو آسیب شناسی …وآن نشان از شخصیت بزرگ و عظمت توست.
تو یک زنی در تاریخ که الگوست برای تمام مردان و زنان عالم…»

(برداشتی از کتاب های آفتاب در حجاب،مصائب حضرت زینب سلام الله،انسان 250ساله)

ارسالی از وبلاگ با ولایت تا شهادت

 نظر دهید »

حماسه‌ی زینب کبری

05 آذر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

زینب کبری یک زن بزرگ است. عظمتی که این زن بزرگ در چشم ملت‌های اسلامی دارد، از چیست؟ نمی‌شود گفت به خاطر این است که دختر علی‌بن‌ابی‌طلب علیه‌السّلام و یا خواهر حسین‌بن‌علی و حسن‌بن‌علی علیهما‌السّلام است. نسبت‌ها هرگز نمی تواند چنین عظمتی را خلق کنند. همه‌ی ائمه‌ی ما، دختران و مادران و خواهرانی داشتند، اما کو یک نفر مثل زینب کبری؟ ارزش و عظمت زینب کبری، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این طور عظمت بخشید. هرکس چنین کاری بکند، ولو دختر امیر‌المؤمنین علیه‌السّلام هم نباشد، عظمت پیدا می‌کند. بخش عمده‌ی این عظمت از این جاست که اولاً موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین علیه‌السّلام به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کُشنده‌ی بعد از شهادت امام حسین را و ثانیاً طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخاب‌ها زینب را ساخت.

قبل از حرکت به کربلا، بزرگانی مثل ابن‌عباس و ابن‌جعفر و چهره‌های نام دار صدر اسلام، که ادعای فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگی و امثال این‌ها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چه کار باید بکنند. ولی زینب کبری گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد و رفت. نه این که نمی‌فهمید راه سختی است، او بهتر از دیگران حس می‌کرد. او یک زن بود، زنی که برای مأموریت، از شوهر و خانواده‌اش جدا می شود؛ به همین دلیل هم بود که بچه‌های خورد سال و نوباوگان خود را هم به همراه برد. حس می‌کرد که حادثه چگونه است. در آن ساعت‌های بحرانی که قوی‌ترین انسان‌ها نمی‌توانند بفهمند چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد و او برای شهید شدن تجهیز نمود. بعد از شهادت حسین‌بن‌علی هم که دنیا ظلمانی شد و دل‌ها و جان‌ها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن یک نوری شد و درخشید. زینب به جایی رسید که فقط والا ترین انسانهای تاریخ بشریت ـ یعنی پیامبران ـ می‌توانند به آنجا برسند. 22/8/1370

دیده شده از کتاب انسان 250 ساله، صص189ـ190.

ارسالی از وبلاگ تونج

 نظر دهید »

حضرت زینب سلام الله علیها الگوی همیشه تاریخ

09 آبان 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

زینب سلام الله علیها شکیبا زن شجاع و عالمی بود که مردان مرد در برابر خرد و دلیری و رادی و صبوری اش سر تسلیم فرود آوردند؛ زنی که وقتی خطبه می خواند انگار علی مرتضی علیه السلام است و وقتی سکوت می کرد انگار فاطمه زهرا سلام الله علیها است.

زینب سلام الله علیها بانویی از بنی هاشم است که کسی جز مادرش بالا تراز او نیست. در پوشیدگی و حجاب آن چنان بود که از مردان در زمان پدر و برادرش کسی او را ندید جز در واقعه کربلا.

او در صبر و ایمان و تقوا یکتا بود، فصاحت و بلاغت انگار از زبان امیرالمومنین علیه السلام صحبت می کرد.

«زینب سلام الله علیها صاحب صفات کمالیه و روح بلند مروت و مکمل نهضت عظیم حسین علیه السلام با مدال افتخارات و نگین است و حسین علیه السلام انگشتر، وبر تارک زمان می درخشد و تاقیامت همچون برادرش بر مومنین حق دارد.»

ترویج دین گرچه به قتل حسین شد                  تکمیل آن به موی پریشان زینب است

منبع: کتاب تاریخ آینه در سیمای زینب (سلام الله علیها)

ارسالی از وبلاگ مدرسه علمیه کوثر علی آباد کتول

 نظر دهید »

معرفی اجمالی حضرت زینب سلام الله علیها

28 مهر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

نیمه ی ماه رجب یاد آور غروب غم انگیز ستاره ی درخشانی است که در آسمان تقوا طلوع کرد، نوگلی بویا که در گلستان شرافت و بزرگواری نمو یافت، نوزادی که در آغوش پاکیزه ترین مادران چشم گشود. بزرگ بانویی که در دامان با فضیلت ترین بانوی عالم پرورش یافت.
دوشیزه ای که در ساده ترین و بی آلایش ترین زندگی ها رشد کرد و در تمام شئون زندگی، پیوسته با واقعیت و حقیقت روبه رو بود، هرگز با زندگی خیالی ارتباطی نداشت و در مکتب مقدسی که در جهان بشری نظیر نداشت رشد کرد.
خردمند بانویی که از آغاز عمر در مرکز حوادث بزرگ و پیشامدهایی که در تحولات زندگی بشر، دارای بزرگ ترین تاثیر بوده، بر جای داشت و از نزدیک، با هوش سرشار و نظری دقیق به حقیقت آن حوادث پی می برد و موقعیت شخصیت های رحمانی و شیطانی را، که در برابر یکدیگر قرار گرفته بودند، تشخیص و تاثیر هر کدام را به خوبی درک می کرد.
توانا بانویی که عالی ترین نمونه از شهامت و دلیری، دانش و بینش، کفایت و خردمندی، قدرت روحی و تشخیص موقعیت بود و هر وظیفه ای از وظایف مختلف اجتماعی را که به عهده گرفت، به خوبی انجام داد. او بانوی بانوان، زینب؛ دختر امیرالمومنین علیه السلام است .
تاریخ، خانواده ای مانند خانواده کوچک علی علیه السلام سراغ ندارد که تمام افراد آن شخصیت هایی باشند که در مسیر تاریخ تاثیری عمیق داشته و تحولی فوق العاده ایجاد کرده باشند.
خون پاک، ریشه ی پاک، شیرپاک، ذکاوت سرشار، مربیان بزرگ، شرکت در بزرگ ترین انقلاب های بشری، تجربه ی حوادث و تحولات بزرگ جهان، زینب را آن طور که شایسته بود، پرورش و او را نمونه ای از عالی ترین مراتب انسانیت قرار داد.
زنان جهان به طور عام و بانوان مسلمان به طور خاص، باید از گفتار و رفتار حضرت زینب سلام الله علیها سرمشق گرفته، از تعلیمات عالیه ی این بانوی بزرگ بهره مند گشته و از افتخار شاگرد مکتب زینب سلام الله علیها بر خود ببالند.

منبع: دست نامه جامع، غلامرضا صفری، 1388، صفحه 362-363

ارسالی از وبلاگ مادر

1- به اشتراک گذاشته شده توسط مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی نرجس خاتون سلام الله علیها

2- همان

 3 نظر

​شباهت حضرت زینب (سلام الله علیها) به حضرت خدیجه(سلام الله علیها )

28 مهر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

 

از امیرمؤمنان علی علیه السلام درباره شباهت حضرت زینب سلام الله علیها به حضرت خدیجه سلام الله علیها روایتی نقل شده است، چنان که در روایت آمده است: وقتی که اشعث بن قیس از حضرت زینب سلام الله علیها خواستگاری کرد، حضرت علی علیه السلام بسیار دگرگون و خشمگین شد، و با تندی به اشعث فرمود: “این جرئت را از کجا پیدا کرده ای که زینب سلام الله علیها را از من خواستگاری می کنی؟! زینب سلام الله علیها شبیه خدیجه سلام الله علیها پروریده دامان عصمت است، شیر از دامان عصمت خورده. تو لیاقت همتایی از او را نداری. سوگند به خداوندی که جان علی علیه السلام در دست او است اگر بار دیگر این موضوع را تکرار کنی با شمشیر جوابت را می دهم. تو کجا که با یادگار حضرت زهرا سلام الله علیها همسر و همسخن شوی ؟! ”

همچنین از پاره ای روایت فهمیده می شود که به خاطر شباهتی که حضرت زینب سلام الله علیها به خاله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نام ام کلثوم داشت ، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کنیه او را ((ام کلثوم )) گذاشت .

برگرفته از کتاب ۲۰۰ داستان از فضایل، مصایب و کرامات حضرت زینب، عباس عزیزی، ص22

ارسال شده از وبلاگ مدرسه علمیه خاتم الأوصیاء(عجل الله)فاضل آباد

 نظر دهید »

​عبادت حضرت زینب سلام الله علیها

22 مهر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

بزرگترین وسیله برای تقرب به درگاه پروردگار، عبادت و بندگی در پیشگاه مقدس اوست.

از برخی مورخین نقل شده؛ تهجّد و شب زنده داری بی بی زینب علیها السلام در تمام مدت عمرش ترک نشد، حتی شب یازدهم محرم که از حضرت سجاد علیه السلام روایت شده که فرموند: در آن شب عمّه ام زینب را دیدم در جامه نماز نشسته و مشغول عبادت است و با تمام مصیبت هایی که بر او وارد شده بود از کربلا تا شام هیچگاه نوافل خود را ترک نکرد.

همچنین روایت کردند؛ چون امام حسین علیه السلام برای وداع با زینب آمد، از جمله سخنانی که به او گفت این بود که فرموند: “یا اُختاه لا تنسینی فی صلاهِ اللیل” خواهر جان مرا در نماز شب فراموش نکن.

و باز در نقل دیگر از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام می فرمایند: عمّه ام زینب پس وی همچنان در آن شب در جایگاه عبادت خود ایستاده بود و به درگاه خدای خود استغاثه می کرد و در آن شب چشم هیچ یک از ماها به خواب نرفت و صدای ناله ما قطع نشد.

امام سجاد علیه السلام باز در این باره می فرمایند: عمّه ام زینب علیها السلام همه نمازهای واجب و مستحب خود را در طول مسیر ما از کوفه به شام ایستاده می خواند و در بعضی از منزل ها نشسته می خواند و این هم به جهت گرسنگی و ضعف او بود، زیرا سه شب بود که غذایی را که به او می دادند میان اطفال تقسیم می کرد چونکه آن مردمان (سنگدل) در هر شبانه روز به ما یک قرص نان بیشتر نمی دادند.

مشاهده شده توسط نویسنده وبلاگ در کتاب “دانستنی های حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهما"، علی غزالی اصفهانی،ص8

ارسال شده توسط وبلاگ مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآن نرجس خاتون علیهاالسلام

به اشتراک گذاشته شده توسط وبلاگ ضیوف الرحمن

 2 نظر

​مولد و مدفن حضرت زینب علیها السلام ...

22 مهر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

ولادتش در مدینه طیبّه بود و همانجا در خدمت جدّ و پدر زندگی می کردند، تا وقتی پدر بزرگوارش در کوفه مستقر گردید، زینب علیها السلام از همان اوقات در کوفه رحل اقامت کردند و پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام که اهل بیت به مدینه بازگشتند وی نیز مراجعت فرمود، تا آنجا که در خدمت حضرت سیدالشهداء علیه السلام به کربلا رفت و پس از شهادت آن حضرت به شام رفت و از آنجا به مدینه و در مدینه مانده تا اواخر عمر شریفش که مسافرتی با شوهر خویش، عبدالله بن جعفر به شام داشت و در همان دوران وفات نمود و در نزدیکی دمشق در راویه مدفون شد. والحال قبرش معروف است و مزار عمومی مسلمانان است. و او را در دمشق «سِتّ» می نامند که ظاهراً مخفف سیّده است.

مشاهده شده توسط نویسنده وبلاگ در کتاب “دانستنی های حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهما"، ص7

ارسال شده توسط وبلاگ مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآن نرجس خاتون سلام الله علیها

 نظر دهید »

شجاعت حضرت زینب(س)

17 مهر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

ابن زياد (لعین) على بن الحسين و زنان را با سر امام حسين احضار كرد و زينب دختر على با آنها بود ابن زياد گفت: حمد خدا را كه شما را رسوا كرد و احاديث شما را دروغ در آورد

زينب فرمود:«حمد خدا را كه ما را به محمد گرامى داشت و بخوبى پاكيزه كرد .همانا فاسق رسوا شود و فاجر دروغ گويد». گفت: خدا با خاندان شما چه كرد؟

فرمودند:«سرنوشت آنها شهادت بود و به آرامگاه خود برآمدند و محققا خدا تو را با آنها جمع كند و نزد او محاكمه شويد،»

ابن زياد خشم كرد و قصد كشتن زينب نمود و عمرو بن حريث او را آرام ساخت، زينب فرمود: «آنچه از ما كشتى تو را بس است مردان‏ ما را كشتى و ريشه ما را كندى و حريم ما را مباح شمردى و زنان ما را اسير كردى با كودكان ما! اگر مقصودت شفا دادن دل بود تو را كافى است .»
ابن زياد بعد از این جواب شجاعانه حضرت زینب مغموم و عصبانی دستور داد آنها را بزندان باز بردند.

منبع: امالى شيخ صدوق-ترجمه كمره ‏اى، ص166

مطلب از وبلاگ مصباح الهدی

 نظر دهید »

​ازدواج حضرت زینب سلام الله علیها ...

13 مهر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

هر گاه نزد امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ازدواج حضرت زینب سلام الله علیها سخن به میان می آوردند با مخالفت آن حضرت، مواجه می شدند تا آنکه عبدالله بن جعفر بن ابیطالب برادر زاده امیرالمؤمنین علیه السلام برای این منظور قدم پیش گذاشت و کسی را از طرف خود برای خواستگاری به خانه آن حضرت فرستاد و علی علیه السلام تقاضای او را قبول فرمود و مهریّه او را نیز بر طبق مهریه مّادرش فاطمه زهرا علیها السلام قرار داد. (1)

همسر حضرت زینب(س) عبدالله بن جعفر طیار رضوان الله علیه می باشد که بعد از وفات حضرت علیها السلام سالیان دراز عمر نمود و در روایت است که عمرش به نود سال رسیده، علماء رجال وی را از محدّثین شمرده اند، در غزوه صفین ملازم رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام بود و در این غزوه او را نامی بلند و ارجمند است، وی شجاعتی به سزا و فصاحتی روح افزا داشت. مداینی روایت نموده است: روزی معاویه نشسته بود و عمروعاص حاضر مجلس بود، در آن اثناء دربان گفت: عبدالله بن جعفر آمد. عمروعاص گفت: به خدا سوگند جعفر را اذیتش نمایم. معاویه گفت: چنین مکن که حریفش نشوی. عبدالله بن جعفر گذشته از شخصیت بزرگی که از نظر خانوادگی و انتساب با خاندان نبوت و بزرگان قریش داشت دارای کمالاتی نیز بوده و از آن جمله جود است و سبب سیادت و بزرگی بیشتری برای او شد و یکی از سخاوتمندان مشهور عرب گردید و او را «بحر الجود» دریای سخاوت می نامیدند. تاریخ وفات او را سال 80 هجری نوشته اند. (2)

مشاهده شده توسط نویسنده وبلاگ در کتاب “دانستنی های حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهما"، ص4 و 6.

(1) مطلب از وبلاگ مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی نرجس خاتون(س) شاهین شهر

(2) همان

 1 نظر

شناسنامه حضرت زینب(س)

13 مهر 1395 توسط محافظین حریم زینبی(س)

زینب سلام الله علیها، دختر امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است فرزند ابوطالب عبد مناف که او - فرزند عبدالمطلب و اسمش شیبه است و فرزند هاشم و اسمش عمرو فرزند عبد مناف و مادرش فاطمه زهرا علیها السلام دختر خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله، فرزند عبدالله که فرزند عبدالمطلب و فرزند هاشم است و مادر حضرت زهرا علیها السلام خدیجه دختر خویلد فرزند اسد فرزند عبدالعزی فرزند قصی است.(1)
هنگامی که زینب علیها السلام متولد شد مادرش حضرت زهرا علیها السلام او را نزد پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام آورده گفتند: این نوزاد را نامگذاری کنید! حضرت فرمودند: من از رسول خدا جلو نمی افتم در این ایام حضرت رسول صلی الله علیه وآله در مسافرت بودند، پس از مراجعت از سفر امیرالمؤمنین به حضرت عرض کردند: یا رسول الله صلی الله علیه وآله نامی برای نوزاد انتخاب کنید. رسول خدا فرمودند: من به پروردگارم سبقت نمی گیرم. در این هنگام جبرئیل فرود آمده سلام خداوند بزرگ را به پیامبر ابلاغ فرمود و گفت: نام این نوزاد را زینب بگذارید! خداوند این نام را برای او برگزیده است. بعد مصائب و مشکلاتی را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله گریست و فرمود: هر کس برای این دختر بگرید مانند کسی است که برای برادرانش حسن و حسین علیهم السلام گریسته باشند.(2)
در کنیه های حضرت زینب علیها السلام «ام کلثوم» و «ام عبدالله» ذکر شده که روی این نقل زینب «ام کلثوم کبری» است.(3)
عالمه غیر معلمه (دانای نیاموخته)، کعبه الزرایا (قبله رنج ها)، نائبه الزهراء علیها السلام (جانشین و نماینده حضرت زهرا علیها السلام)، نائبه الحسین علیه السلام (جانشین و نماینده حضرت امام حسین علیه السلام)، عدیله الخامس من اهل الکساء (همتای پنجمین نفر از اهل کساء)، کفیله السجاد (سرپرست حضرت سجاد علیه السلام)، ولیده الفصاحه (زاده شیوا سخنی)، فصیحه (سخنور گویا)، الفاضله (بانوی با فضیلت)، الکامله (بانوی تامّ و کامل) و عقیله بنی هاشم (زن ارجمند) از جمله القاب حضرت زینب علیها سلام می باشد.(4)


(1) مطلب از وبلاگ مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی نرجس خاتون(س) شاهین شهر
(2) همان
(3) همان
(4) همان


 نظر دهید »
ساعت فلش مذهبی
این وبلاگ متعلق به مدیریت حوزه علمیه خواهران استان گلستان می باشد. که با محوریت شخصیت عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری(س) و با هدف شناساندن این بانوی عالمه راه اندازی شده است.

موضوعات

  • همه
  • زندگانی حضرت زینب(س)
  • زن/اجتماع/حریم زینب
    • عفاف و حجاب در سیره حضرت زینب سلام الله علیها
    • عزت مداری در واقعه عاشورا و تبلور آن در سیره حضرت زینب سلام الله علیها
    • حریم زینبی سلام الله علیها و نحوه تعامل با نامحرم
  • ولایت/بصیرت/صبر زینبی
    • مقاومت و پایداری در سیره حضرت زینب سلام الله علیها
    • بصیرت مهمترین راه مدیریت بحران ها
    • امامت و ولایت در سیره حضرت زینب سلام الله علیه
    • خردورزی در سیره حضرت زینب(س)
  • جوانی/تربیت/حب زینب(س)
    • سبک زندگی علمی و عملی حضرت زینب سلام الله علیها
    • تربیت اسلامی با تأکید بر سیره حضرت زینب سلام الله علیها
    • جوانی و رعایت اخلاق در خانه حضرت زینب سلام الله علیها
  • ادبی
    • اشعار
    • دلنوشته
    • تصاویر
      • متفرقه
  • صوت
    • مداحی
  • -معرفی منابع و کتب
    • کتاب ها
    • رساله و پایان نامه
    • مقالات
  • جملات فضلاء و علماء بنام
    • حضرت آیت الله بهجت(ره)
    • مقام معظم رهبری(مدظله العالی)
  • تفسیر خطبه های حضرت زینب سلام الله علیها
    • تفسیر خطبه کوفه
    • بررسی استنادات قرآنی حضرت زینب سلام الله علیها در خطبه های کوفه و شام و..
    • تفسیر خطبه شام
  • رویدادهای زینبی(س) در مدارس علمیه خواهران
  • اصول و راه کارهای احیاگری در شیوه حضرت زینب سلام الله علیها
  • شیوه های تبلیغی حضرت زینب سلام الله علیها
  • سیمای روایی حضرت زینب سلام الله علیها
  • مقتل

کاربران آنلاین

  • نورفشان
  • فاطمه فرامرزی راد

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار

  • امروز: 31
  • دیروز: 9
  • 7 روز قبل: 87
  • 1 ماه قبل: 356
  • کل بازدیدها: 21616

محافظین حریم زینبی

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس